نوشته کوتاه : تفاوت.. ۲

نمیدونست خواب بود یا نه ولی اون خرف رو شنیده بود. شب ها رویا پردازی میکیرد. به بغل کردنش، توی دستاش قرار دادنش، حتی بوسیدنش! به هر ممکن و ناممکنی فکر میکرد ولی هر لحظه چیزی به شکش می انداخت چون عشقش مثل حرفش *منم همینطور* رفتار نمیکرد و نشان نمیداد که عاشقش بود و همین دخترک رو به گریه می انداخت.
دخترک که حتی مذهبی نداشت شب ها برای عشق درون قلبش دعا میکرد. تا وقتی که همه چی از خودش رو گذاشت.... و الان؟ دختری شد که فقط عشق ورزید و بی تابی کرد ولی چیزی به خودش نرسید. آن عشق نابودش کرد، تنهاش کرد، زندگیش رو عوض کرد و همجنس گرا شد. ایرادش چی بود؟ فقط عاشق بود، فقط توجه میخواست ولی آخر این شد که هم جسمش هم روحش خود.ک.شی کرد...

نمیدونم با خوندن این چه احساسی دارید ولی این داستان واقعیته. اون دختر الان فقط یه جسم در حال حرکته که فقط یه نگاه از عشقش میخواد ولی میخواد خود.ک.شی کنه
گاهی اوقات آدم از شدت بی توجهی، بی محبتی دیدت،عاشق همجنس خودش میشه ولی اون شخصی که زندگی عادی داره عاشق نمیشه. دردناکه نه؟ که عاشق کسی بشی که عاشقت نیست و مثل تو نیست. آرزوی اون دختر الان فقط اینه که زندگی عادی داشته باشه، بی مشکل، بدون دعوای خانواده،بدون طل.اق والدینش، بدون همجنس گرایی... اون دختر وقتی عشق ورزید شکسته شد و الان آرامش میخواد.
شمایی که اینو میخونی ازت ممنونم. نمیخواستم حالتو بد کنم یه نمیخواشتم الکی چشماتو اذیتدکنی ولی ممنونم. امیدوارم جهان بتونه عادلانه تر رفتار کنه جوری که هم دگرجنس گرا هم همجنس گرا در آرامش بهتری زندگی کنن و هیچوقت عشقی که دیده نشد و نادیده موند رو نکشه....
امضا: ریحانه

...آه که این عشق سوزاند مرا...
......روح سوخته ی من پر کشید به سمت تو.......